در درهها و کوهستانهای شقلاوه و رواندز (۱۵ مه تا ۲۵ اوت ۱۹۸۸)
یک هفته پس از پایان مرحلهٔ چهارم عملیات انفال، که در آن حکومت بعث بخشهای وسیعی از خاک کردستان را اشغال کرده و بسیاری از روستاها را ویران و ساکنانشان را به اجبار کوچانده بود، اینبار حملهای جدید را به مناطق کوهستانی و صعبالعبور شقلاوه و رواندز آغاز کرد.
فرماندهی عملیات بر عهدهٔ عمید رکن بارق عبدالله الحاج حنطه، فرمانده نیروهای حفاظت از نفت و نیروهای ویژه بود، با همکاری عقید رکن فؤاد حسین علی و مقدم هاشم کامل محمود، و زیر نظارت مستقیم لواء رکن یونس محمد الزرب، فرمانده سپاه پنجم، با مشارکت سپاه اول به فرماندهی تیمسار رکن سلطان هاشم.
در یکی از اسناد رسمی وزارت دفاع عراق، دفتر رئیس ستاد ارتش، به شمارهٔ 30/1545 مورخ ۲۲ مه ۱۹۸۸، که به امضای لواء رکن نبيل عبدالقدر حسین رسیده، آمده است:
«حمله با سلاحهای شیمیایی در تاریخ ۱۵ مه ۱۹۸۸ علیه پایگاههای دشمن در منطقهٔ سپاه پنجم اجرا گردید.»
در میانهٔ مه ۱۹۸۸، عملیات انفال به منطقهٔ بالیسان و اطراف آن رسید و ارتش عراق این مناطق را بهشدت با سلاحهای شیمیایی بمباران کرد. روستاهایی چون وری، نازنین، کاموسک، اسپندار، علیآوا، سماقولی و بونه هدف قرار گرفتند. تنها در روستای وری، ۳۶ نفر کشته شدند. یکی از بازماندگان میگوید:
«وقتی به کمک اهالی وری رفتیم، چهار یا پنج نفر را دیدیم که در جوی آب افتاده بودند و جان باخته بودند. غذاها هنوز بر روی آتش در خانهها مانده بود و حیوانات در حیاطها مرده بودند.»
یک زن از اهالی نیز شاهد پرتاب بمبهای شیمیایی از هواپیماها بود و گفت:
«صدای بمبها شبیه صدای خودرویی بود که با سرعت میگذرد، ناگهان ساکت شد و سپس انفجار رخ داد.»
در ۲۳ مه، بمبارانهای شیمیایی بر روستاهای بالیسان، هیران و دیگر مناطق اطراف ادامه یافت.
پس از آن، ارتش عراق چندین یورش زمینی را آغاز کرد:
- محور نخست از گروان بهسوی کوههای هندرن و کاروخ،
- محور دوم از هلموند بهسوی ورتی، زینه، سری احمد، دربی، جاول و دره و کَلیته، که در شامگاه ۲۳ مه، روستای ورتی بمباران شیمیایی شد،
- و محور سوم از چاوَهو، بنی حریر و خلیفان بهصورت حملهای مارپیچی.
این حملات موجب آوارگی بیش از ۷۲۰ خانواده و غارت کامل اموال آنان شد. تعدادی از بازداشتشدگان به اردوگاه سپیلک و زندان امنیتی اربیل منتقل شدند. با این حال، نیروهای رژیم نتوانستند همچون مراحل پیشین، مانع فرار گستردهٔ غیرنظامیان شوند و بسیاری از آنان توانستند به خاک ایران پناه ببرند.
بر اساس اسناد رسمی رژیم بعث، عملیات انفال پنجم به هدفهای استراتژیک خود نرسید. در گزارشی محرمانه با عنوان «شکست عملیات نهایی انفال» که از سوی لواء رکن یونس محمد الزرب به فرماندهی کل ارتش ارسال شده، آمده است که مقاومت نیروهای کرد و شرایط جغرافیایی سخت موجب ناکامی عملیات شده است.
پس از پایان انفال پنجم در ۷ ژوئن ۱۹۸۸، حکومت بعثی آمادهسازی برای انفال ششم را آغاز کرد. یونس محمد الزرب در گزارشی محرمانه به شماره 1475 مورخ ۳۰ مه ۱۹۸۸، به ستاد ارتش اطلاع داد که هدف مرحلهٔ ششم، «پاکسازی کامل مناطق بالیسان و آلان» است.
اما در ۷ ژوئن درخواست تعویق عملیات را مطرح کرد؛ با این وجود، ستاد کل با نامهای محرمانه شماره 519 مورخ ۷ ژوئن ۱۹۸۸ دستور داد عملیات بیدرنگ اجرا شود.
بهعلت پناه گرفتن پیشمرگهها در کوههای کورک با ارتفاعی نزدیک به ۷۰۰۰ متر، عملیات با دشواری زیادی روبهرو شد. گزارشهای رسمی حاکی از آن است که صدام حسین شخصاً دستور ادامهٔ عملیات را صادر کرده بود. در نامهای محرمانه شماره 14671 مورخ ۱۶ ژوئیه ۱۹۸۸ از دفتر ریاست جمهوری به ستاد ارتش آمده است که «عملیات با مشکلات میدانی روبهروست و نیاز به نظارت مستقیم ریاست جمهوری دارد».
در ۲۰ ژوئیه ۱۹۸۸، ستاد ارتش طی نامهٔ شماره 861 اعلام کرد:
«عملیات انفال باید پس از عید قربان با نیرویی بیشتر و وسعتی گستردهتر ادامه یابد.»
اما با وجود گذشت عید، حملهها اجرا نشد. در ۲۹ ژوئیه ۱۹۸۸ جلسهای در مقر سپاه اول در کرکوک برگزار شد و طبق بلاغ محرمانه شماره 943، اجرای انفال ششم و هفتم تا فراهم شدن شرایط لجستیکی به تعویق افتاد.
این دوران، سختترین مرحلهٔ زندگی مردم کردستان بود، زیرا با پایان جنگ ایران و عراق همزمان شد. در ۱۷ ژوئیه ۱۹۸۸ ایران قطعنامهٔ ۵۹۸ شورای امنیت را پذیرفت و در ۸ اوت ۱۹۸۸ آتشبس رسمی اعلام شد، که تأثیر منفی بر وضعیت نیروهای پیشمرگه گذاشت.
چند روز بعد، نیروی هوایی عراق بار دیگر حملات گستردهای با سلاحهای شیمیایی علیه مناطق بالیسان، مَلَکان، ورتی، هیران و سماقولی انجام داد و صدها نفر را کشت.
در پی این حملات، برخی از مشاوران حکومتی (مختارها) به مردم هشدار دادند که اگر سلاحهای خود را تسلیم کنند، عفو خواهند شد. بسیاری فریب خوردند و تسلیم شدند، اما همگی بعدها بهصورت دستهجمعی اعدام یا ناپدید شدند.
برآوردها نشان میدهد که در طول این سه مرحله (انفال پنجم، ششم و هفتم) بیش از ۵۲ روستا در نواحی خلیفان، رواندز و خوشناوتی ویران شد، ۲۶۰۲ خانواده آواره گردیدند، ۲۴ مدرسه و ۵۲ مسجد نابود شد، و صدها درخت و باغ که منبع اصلی معیشت مردم بود، سوزانده و نابود گردید.
منابع:
- اسناد رسمی رژیم بعثِ منحلشده



Leave feedback about this